کد مطلب:295953 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:109

حدیث 05


شیخ طوسی در كتاب اختیار الرجال، از امام صادق علیه السلام و سلمان فارسی- رضوان الله تعالی علیه- نقل می كند: هنگامی كه امیرالمومنین علیه السلام را از منزلش بیرون كشیدند، فاطمه علیهاالسلام خارج شد و به مزار (رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و فرمود: دست از پسر عمویم بردارید، قسم به آنكه محمد را بحق مبعوث نمود، اگر او را رها نكنید، موهای سر خود را پریشان خواهم كرد، و پیراهن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را به سر خواهم گذاشت، و به پیشگاه الهی فریاد خواهم كشید. كه ناقه ی صالح نزد خدا از بچه های من گرامی تر نبود.

سلمان می گوید: به خدا قسم، دیدم پایه ی دیوارهای مسجد از پایین بركنده شد و از زمین فاصله گرفت، به حدی كه اگر كسی می خواست از زیر آن رد شود، می توانست.نزدیك حضرت رفتم و عرض كردم: ای سیده و خانم من، خداوند- تبارك و تعالی- پدرت را به عنوان رحمت (برای عالمیان) برانگیخت، شما نقمت مباشید. در این هنگام دیوارها به جای خود بازگشت، و غبار از زیر دیوار برخاست تا حدی كه داخل بینی های ما گردید. [1] .



[1] بحارالانوار، ج 43، ص 47.